آی واژه | انوری

شهری از ولوله آورد به جوش
شهری از ولوله آورد به جوش
صبحدم بود که می شد به وثاق
صبحدم بود که می شد به وثاق
چون پرندوش نه بیهش نه به هوش
چون پرندوش نه بیهش نه به هوش
دست برکرده به شوخی از جیب
دست برکرده به شوخی از جیب
چادر افکنده ز شنگی بر دوش
چادر افکنده ز شنگی بر دوش
دامن از خواب کشان در نرگس
دامن از خواب کشان در نرگس
دام دلها زده از مرزنگوش
دام دلها زده از مرزنگوش
لاله اش از آتش می پروین پاش
لاله اش از آتش می پروین پاش
زهره اش از باد سحر سنبل پوش
زهره اش از باد سحر سنبل پوش
پیشکارش قدح باده به دست
پیشکارش قدح باده به دست
او یکی چنگ خوش اندر آغوش
او یکی چنگ خوش اندر آغوش
راهوی کرده بعمدا پرده
راهوی کرده بعمدا پرده
تا بود پرده درو پرده نیوش
تا بود پرده درو پرده نیوش
طلع الصبح علی اسعد فال
طلع الصبح علی اسعد فال
آن کش فتنه کش آفت کوش
آن کش فتنه کش آفت کوش
بم سه تا در عمل آورده چنانک
بم سه تا در عمل آورده چنانک
میر عالم نشنیدست به گوش
میر عالم نشنیدست به گوش
قول این صوت چنان مطرب او
قول این صوت چنان مطرب او
وای اگر شهر برآشفتی دوش
وای اگر شهر برآشفتی دوش
ای بسا شربت خون کز غم اوی
ای بسا شربت خون کز غم اوی
دوش گشتست بر آوازش نوش
دوش گشتست بر آوازش نوش
روستایی بچه ای شهر بسوخت
روستایی بچه ای شهر بسوخت
کس در این فتنه نباشد خاموش
کس در این فتنه نباشد خاموش
گر شبی دیگر از این جنس کند
گر شبی دیگر از این جنس کند
درگه میر خراسان و خروش
درگه میر خراسان و خروش